چطور یک دامداری همیار ژئوپارک ارس شد ، بومگردی روستای گلفرج در کنار اکوموزه

به گزارش اوج باور، یک دامداری که قبل از آن مدرسه بوده، توسط یکی از اهالی روستای گلفرج در نزدیکی منطقه حفاظت شده مراکان استان آذربایجان شرقی به اکوموزه تبدیل شد.

چطور یک دامداری همیار ژئوپارک ارس شد ، بومگردی روستای گلفرج در کنار اکوموزه

یک روستایی دیگر در کشورمان کاری کرد که روستاییان مهاجرت نموده دوباره به محل زندگی شان برگردند. این بار در فاصله 18 کیلومتری غرب جلفا در استان آذربایجان شرقی و توسط فردی به نام اسکندر ابدالی یکی از اهالی روستای گلفرج که علاقه زیادی به محیط زیست و کوهنوردی داشته و دارد. او سال 91 یک دامداری را که در اختیار آموزش و پرورش بود و قبل از دامداری ، مدرسه بوده را اجاره کرد. همه اول می گفتند که او هدف بی فایده ای دارد. حتی آموزش و پرورش به او گفت که اجاره زیادی نمی خواهد برود و ببیند چه کار می تواند با این دامداری کند. اصلا به او پیشنهاد کردند که همان کاربری دامداری را ادامه دهد. ولی او در نظر داشت تا اینجا را به موزه تبدیل کند.

در و دیوارها و زمین های دامداری را تمیز کرد و هر آنچه که در طول سالها جمع آوری نموده بود را در ویترین چید. اسکندر 70 یا 80 فسیل داشت که مدتها پیش از طبیعت وقتی به کوهنوردی میرفت جمع نموده بود او از مردم روستا اشیای قدیمی که با آن کار می کردند را هم گرفت و در یکی از سالن های مدرسه و روی در و دیوار اسناد قدیمی روستا را چسباند. گلیم های 150 ساله روستا را به دیوار چسباند. اتاق زیبایی شد. خودش اولین بازدید نماینده بود. وقتی از این آثار که حالا صندلی داشتند، دیدن کرد؛ خوشش آمد. انگیزه اش برای ادامه کار بیشتر شد.

ولی مردمی که هنوز در روستا مانده بودند باز هم او را نهی می کردند و می گفتند که بی فایده زحمت می کشد این روستا نه برقی دارد و نه گازی نه آب شربی و نه جاده آسفالتی. چطور کسی حاضر می گردد اینجا بیاید اینها را ببیند.

سال 94 عرب داغی رئیس وقت منطقه آزاد ارس به دیدنش در روستا رفت. او هم از اینکه در این روستا یک نفر سعی نموده موزه ای ایجاد کند، راضی بود ولی پیشنهاد کرد که این آثار را به جلفا انتقال دهد چون آنجا حتما بازدیدنماینده بیشتری خواهد داشت. ابدالی گفت که می دانم این اتفاق می افتد ولی می خواهم این موزه در روستای محل زندگی خودم باشد. عرب داغی هم از او حمایت کرد و گفت که 20 میلیون تومان به او برای تکمیل موزه اش تخصیص داده گردد. وقتی ابدالی گفت که جاده آسفالت کار او را سریع پیش می برد این کار هم برای روستا انجام شد. از آن زمان بود که دیگر کارها برای تبدیل این دامداری به اکوموزه سرعت گرفت. فسیل ها توسط چند کارشناس زمین شناسی مورد آنالیز قرار گرفتند و شناسنامه دار شدند. تعدادی از حیوانات تاکسیدرمی شده نیز در این موزه قرار گرفتند. وسایل مردم شناسی و هر انچه که مربوط به مردم روستا می شد، جمع آوری و در بخش های مختلف مدرسه ای که به دامداری تبدیل شده بود جای گرفت تا بیشتر رنگ و بوی موزه به خود بگیرد.

این روستا از نظر تقسیمات کشوری در بخش استان آذربایجان شرقی قرار گرفته است و از نظر زیست محیطی به استان اذربایجان غربی مربوط می گردد. معمولا روستایی ها با نیروهای محیط بانی مشکل دارند ولی این روستایی از این موضوع استفاده کرد چون می دانست که اگر جزو منطقه حفاظت شده مراکان باشد می تواند از امتیازات آن استفاده کند چون مراکان یکی از اولین و بزرگترین مناطق حفاظت شده محیط زیست با 110 هزار هکتار است که از سال 46 به عنوان منطقه حفاظت شده شناخته شده است. یکی از این فواید آن بود که می تواند در آینده ای نزدیک نمایشگاه تاکسیدرمی از حیوانات این منطقه را برگزار کند.

منطقه گلفرج را بیشتر، زمین شناسان می دانند چجور جایی است و 200 میلیون سال قبل چه اتفاقاتی از سر آن گذشته و چه دوره های تاریخی را به خود دیده و از روی چه چیزهایی می توان فهمید که تا 20 میلیون سال قبل اینجا هنوز دریا بوده است.

غیر از آن این منطقه از نظر باستانی هم دارای ارزش است و آثار به جا مانده اش از سکونت 4 هزار سال قبل انسان در این محدوده خبر می دهد. اسکندر ابدالی سعی نموده بخشی از تاریخ این منطقه را به مردم روستا و بازدیدنمایندگان از موزه اش معرفی کند.

او قوچ های سنگی را هم در حیاط و در سالن موزه اش گذاشته مردم روستا می دانند که این قوچ ها چه مفهومی دارد. این قوچ های سنگی مانند شیرهای سنگی منطقه زاگرس نشین ایران نقش سنگ قبر بزرگان ایل و سمبل قدرت را داشته اند. آنها که مهارتی در شمشیرزنی و یا تیراندازی و ... داشتند و از بزرگان هم بودند یک قوچ سنگی با نقش مهارتشان روی بدن قوچ و سن شان که با چرخش شاخ قوچ معین شده برای او می ساختند و سر قبرش می گذاشتند. یک زمانی برخی از افراد ناآگاه تصور کردند که درون این قوچ ها ممکن است طلا باشد به همین دلیل تعداد زیادی از این قوچ ها را شکستند و چیزی جز خاک و سنگ پیدا نکردند. ولی ابدالی چندتایی که سالم و یا شکسته بود را پیدا کرد و به اینجا آورد.

حالا ابدالی در کنار اکوموزه یک اقامتگاه بوم گردی هم به تازگی راه انداخته تا وقتی بازدیدنمایندگان از موزه اش دیدن می نمایند و برای آنها چای آتشی در حیاط می گذارد و از آنها در آلاچیق هایی که در حیاط درست نموده پذیرایی می نماید، بتوانند در این اقامتگاه نیز استراحتی نمایند. او سه اتاق را با شبی 200 هزار تومان با خدماتی مانند صبحانه در اختیار گردشگران قرار می دهد. برخی اوقات که اینجا جشنواره ای و یا نمایشگاهی برپا می گردد، موزه گلفرج هم شلوغ می گردد و زنان روستا می آیند اینجا تا غذای محلی درست نمایند.

حالا مردم روستا برگشته اند و آب و برق و گاز و جاده هم شرایط زندگی آنها را در روستا بهتر نموده است. آنها می بینند که گردشگران از اواخر اسفند تا پاییز به روستایشان رفت و آمد می نمایند. تعداد این بازدیدنمایندگان در نوروز به ده هزار نفر هم می رسد. آخر هفته ها که حتما تعداد بازدیدنمایندگان بیشتر می گردد. هر چقدر نمایشگاه و جشنواره اینجا برگزار می نمایند، تعداد افرادی که با این روستا آشنا می شوند هم بیشتر می گردد. حالا دیگر این موزه نام اکوموزه گلفرج را گرفته است و یکی از همیاران ژئوپارک ارس به حساب می آید ژئوپارکی که به اینجا می تواند هویت جهانی شدن هم بدهد. چون ژئوسایت پرموتریاس با خاک های سرخ رنگش و 250 سال سن در نزدیکی اینجا قرار گرفته است.

حالا روستای گلفرج نه تنها یک اکوموزه دارد و تورهای طبیعتگردی برای آن اجرا می گردد بلکه به عنوان الگوی توسعه روستا و مهاجرت معکوس هم معرفی شده است. ضمن اینکه مردم روستا هم حالا حافظ محیط زیست هستند و با آمدن گردشگران به وسیله فروش محصولات و تولیدات خود درآمدزایی می نمایند.

منبع : خبرگزاری مهر

منبع: چمدان
انتشار: 13 بهمن 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: ojebavar.ir شناسه مطلب: 24

به "چطور یک دامداری همیار ژئوپارک ارس شد ، بومگردی روستای گلفرج در کنار اکوموزه" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چطور یک دامداری همیار ژئوپارک ارس شد ، بومگردی روستای گلفرج در کنار اکوموزه"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید